سخنان شعرگونه
"به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر بردهی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میکنند،
دوری کنی . .. .،
--------
ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻪ.
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﯿﮏ ﻧﻤﯽ ﭘﻮﺷﻪ.
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ نمی کنه.
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﻤﯿﺪﻩ.
یکی دیگه به خودش نمی رسه.
ﯾﮑﯽ مدام ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ میدﻩ.
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ، عکس ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ نمی گیره.
یکی محبت نمی کنه.
یکی دیگه محبت نمی پذیره.
و اینگونه است که ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ در سی ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ
و ﺩﺭ هشتاد ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﻓﻦ میشوند.
(پائولو کوئیلو)
............
ایمیل ارتباطات کاری:
info@feriyal.com
------------------------------------------------------
می خواهم از زمانی که برایم باقی مانده لذت ببرم
شاکر روزهایی که هر یک به هدیه ای می ماند
رویاها و امید هایی که هنوز امکان ممکن شدن دارند
و عشق ها و مهربانی هایی که هنوز فرصت تجربه کردنشان با ماست
یک روز ، روز آخر ما خواهد بود
"مارگوت بیکل"
-----------------------------------------------------
اگر عمر دوباره داشتم، مىکوشیدم اشتباهات بیشترى مرتکب شوم.
همه چیز را آسان مىگرفتم.
از آنچه در عمر اولم بودم ابلهتر مىشدم. ..
سکوت ،دوست من
بهترین سلاح من است
سکوت رساتر از هرصدایی است
و بهتر از هر زمزمه ای !
" نزار قبانی"
-----------------
آرامشی که اکنون دارم، مدیون انتظاریست که دیگر، از کسی ندارم!
با آرزوی آرامش برای تمامی شما دوستان خوبم،
از صمیم قلب دوستون دارم
---------------
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم
این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت ...
(فریدون مشیری)
-----------------------------
حال دلت که خوب باشد
همه دنیا به نظرت زیباست
حال دلت که خوب باشد
حتی می شوی همبازی بچه ها
حال دلت که خوب باشه
و چقدر لذت دارد که آدم حال دلش خوب باشد
امیدوارم که حال دل همتون خوب باشه،
------------------------------
"به حال هیچ کس
غبطه نمیخورم
وقتی باد را در سپیدار
به تماشا ایستاده ام ..."
------------------------
هرگز آرزو نکرده ام،
یک ستاره در سراب آسمان شوم،
یا چو روح برگزیدگان،
همنشین خامش فرشتگان شوم،
هرگز از زمین جدا نبود ه ام،
با ستاره آشنا نبوده ام،
روی خاک ایستاده ام،
با تنم که مثل ساقهء گیاه،
باد و آفتاب و آب را،
می مکد که زندگی کند،
بارور ز میل،
بارور ز درد،
روی خاک ایستاده ام،
تا ستاره ها ستایشم کنند،
تا نسیمها نوازشم کنند، (فروغ فرخزاد)
-------------------------
دکتر نیستم...
اما برایت 10دقیقه راه رفتن،روى جدول کنار خیابان را تجویز میکنم،
تا بفهمى عاقل بودن چیز خوبیست،
اما دیوانگى قشنگ تر است..
برایت لبخند زدن به کودکان وسط خیابان را تجویز میکنم،
تا بفهمى هنوز هم،میشود بى منت محبت کرد..
به ﺗﻮ پیشنهاد میکنم گاهى بلند بخندى،هرکجا که هستى،
یک نفر همیشه منتظر خنده هاى توست...
دکتر نیستم،
اما به ﺗﻮ پیشنهاد میکنم که شاد باشى!
خورشید،
هر روز صبح،
بخاطر زنده بودن من و تو طلوع میکند!
هرگز، منتظر" فرداى خیالى" نباش.
سهمت را از" شادى زندگى"، همین امروز بگیر.
فراموش نکن "مقصد"، همیشه جایى در "انتهاى مسیر" نیست!
"مقصد" لذت بردن از قدمهاییست، که برمى داریم!
چایت را بنوش!
نگران فردا مباش،
از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها......
(نیما یوشیج)
-----------------------------
یکى از اصلى ترین پایه هاى شخصیت سالم، داشتن اصالت هست؛ این که تن به انجام هر کارى نمیدى به این معنى نیست که نمیتونى!
بهش میگن "چهارچوب"!
چهارچوبى که خودت براى خودت تعریف میکنى و پایه و اساسش از "خانواده" شکل میگیره ...
کسى که چهار چوب داره، "اصالت" داره ...
اصالت رو نه میشه خرید، نه میشه اداشو در آورد و نه میشه با بزک و دوزک بهش رسید!
اصالت یعنى
دلت نمیاد خیانت کنى،
دلت نمیاد دل بشکنى،
دلت نمیاد دو رو باشى،
دلت نمیاد آدما رو بازى بدى ...
این بى عرضه گى نیست!
اسمش "اصالته" ...
--------------------------------